محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان، پس از اعتراض به مسموم‌سازی دانش‌آموزان محاکمه می‌شود

محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان، پس از اعتراض به مسموم‌سازی دانش‌آموزان محاکمه می‌شود


یک نهاد صنفی معلمان از تعیین تاریخ برگزاری دادگاه محمد حبیبی، سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران در پرونده‌ای در ارتباط با اعتراضات به مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان مدارس دخترانه خبر داد.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران روز یکشنبه ۱۴ آبان اعلام کرد که قرار است حبیبی روز ۲۰ دی‌ در شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان شهریار در ارتباط با اعتراضات سال گذشته معلمان به مسموم‌سازی دانش‌آموزان محاکمه شود.

این شورا تصویری از ابلاغیه‌ای را که روز شنبه ۱۳ آبان صادر و به حبیبی ابلاغ شده، در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است.

بر اساس این ابلاغیه، از حبیبی خواسته شده در تاریخ ذکر شده به اتهام «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی/خارجی» در شعبه دوم دادگاه انقلاب شهرستان شهریار حاضر شود.

این فعال صنفی فرهنگیان در تاریخ ۱۶ فروردین از سوی ماموران وزارت اطلاعات در محل کار خود بازداشت و اواخر اردیبهشت‌ماه با قرار تامین از بند ۲۰۹ زندان اوین آزاد شد.

کیفرخواست او در این پرونده اوایل اردیبهشت‌ماه امسال صادر و پرونده‌اش به دادگاه انقلاب شهریار ارجاع داده شده بود.

به نوشته شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان، مصداق درج‌شده در کیفرخواست این پرونده مربوط به تجمعات سراسری ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ معلمان در اعتراض به مسموم کردن‌های سریالی دختران دانش‌آموز است.

حملات شیمیایی به مدارس دخترانه از آذر ۱۴۰۱ آغاز شد و صدها مدرسه و هزاران دانش‌آموز را درگیر کرد.

جمهوری اسلامی در ماه‌های آغازین حملات شیمیایی به مدارس را انکار کرد و سپس با تقلیل ماجرا، دانش‌آموزان را مقصر این مسموم‌سازی‌ها خواند و از سوی دیگر فشار بر رسانه‌ها و فعالان مدنی را برای جلوگیری از اطلاع‌رسانی در این زمینه افزایش داد.

پس از آن در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ کانون صنفی معلمان در بیانیه‌ای از مسموم‌سازی‌های عمدی در مدارس دخترانه با عنوان «بیوتروریسم» یاد کرد و نوشت: «یک فرض قوی این است که حکومت در پی باز پس‌گیری دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» از طریق ایجاد هراس اجتماعی بین دختران و خانواده‌های آن‌هاست.»

این نهاد صنفی با طرح پرسش‌هایی مانند این که «آمران و عاملان چه کسانی هستند و آیا قرار است برای افکار عمومی توضیحی داده شود و نتایج پیگیری رسانه‌ای شود یا خیر»، مسموم کردن دختران دانش‌آموز را به «وقایع تلخ اسیدپاشی در اصفهان» به دست افراطیون مذهبی تشبیه کرد.

همزمان شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران با انتشار فراخوانی، خواستار برپایی تجمعی در روز سه‌شنبه ۱۶ اسفند برای پیگیری مطالبات صنفی معلمان و نیز اعتراض به مسموم کردن‌های سریالی دانش‌آموزان شد.

در این فراخوان آمده بود: «آمران و عاملان مسمومیت دانش‌آموزان باید بدانند که دانش‌آموزان خط قرمز معلمان هستند و ما معلمان شاغل و بازنشسته در چنین شرایط دردناکی فرزندانمان را تنها نخواهیم گذاشت.»

پس از انتشار این فراخوان،، چندین تشکل صنفی معلمان، دانش‌آموزان، دانشجویان، زنان، کشور نیز خواستار تجمعی سراسری در روز سه‌شنبه ۱۶ اسفند شدند.

در پاسخ به این فراخوان‌ها، معلمان و مردم معترض روز ۱۶ اسفند مقابل اداره‌کل آموزش و پرورش ده‌ها شهر تجمع کردند. در جریان این تجمعات بسیاری از مردم و والدین دانش‌آموزان، جمهوری اسلامی را مقصر حملات شیمیایی به مدارس دانسته و خواستار امنیت مدارس شده و شعارهایی از جمله «مرگ بر حکومت بچه‌کُش» سر دادند.

نیروهای امنیتی و انتظامی نیز با‌ خشونت به جمع معلمان و والدین دانش‌آموزان در شهرهای مختلف حمله کرده و علاوه بر ضرب و جرح تجمع‌کنندگان و شلیک گاز اشک‌آور، عده‌ای را نیز بازداشت کردند.

محمد حبیبی مهرماه امسال با تایید حکم هیات تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش توسط دیوان عدالت اداری، به دلیل «راه‌اندازی تجمعات صنفی»، برای بار سوم اخراج شد و برای همیشه امکان کار به عنوان معلم را از دست داد.

این فعال صنفی معلمان پیشتر نیز در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ در آستانه هفته معلم و روز جهانی کارگر توسط نیروهای امنیتی بازداشت و بهمن‌ماه همان سال از زندان اوین آزاد شد. او در این پرونده توسط دادگاه انقلاب تهران به چهار سال و هفت ماه حبس و دو سال محرومیت از فعالیت و عضویت در گروه‌ها و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده بود.

رسول بداقی و جعفر ابراهیمی دو تن دیگر از فعالین صنفی معلمان نیز در این پرونده هر کدام به 5 سال و ۶ حبس محکوم شدند. اتهام آنها در این پرونده «اجتماع و تبانی» و «تبلیغ علیه نظام» عنوان شده بود.

حبیبی علاوه بر این پیش از این هم به دلیل فعالیت‌های صنفی خود سابقه بازداشت و محکومیت داشته و در آبان ۱۳۹۹ پس از تحمل ۳۰ ماه حبس از زندان آزاد شده بود.

جزئیات جدید از ضرب و شتم صدیقه وسمقی، نویسنده و اسلام‌پژوه، در مراسم آرمیتا


 یک هفته پس از خاکسپاری آرمیتا گراوند، صدیقه وسمقی، نویسنده و پژوهشگری که پس از این مراسم مورد ضرب و شتم ماموران قرار گرفت، جزئیات جدیدی در این باره ارائه کرد. این در حالی است که از وضعیت نگار استادآقا و میترا قاسمی، از بازداشت‌شدگان این مراسم اطلاعی در دست نیست.


مراسم خاکسپاری و سپس مراسم ختم آرمیتا گراوند، دختر نوجوانی که به دست ماموران حجاب‌بان به دلیل نپذیرفتن حجاب اجباری کشته شد، یکشنبه هفته گذشته در تهران برگزار شد.


در جریان این مراسم، ماموران تعدادی از شرکت‌کنندگان از جمله نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق‌بشر و منظر ضرابی، مادر سهند صادقی و از خانواده‌های دادخواه هواپیمای اوکراینی را پس از ضرب و شتم بازداشت کردند.


وسمقی که مدتی پیش از این مراسم، حجاب اجباری خود را کنار گذاشته بود نیز از شرکت‌کنندگان بود.


در همان روز، اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال حاکی بود که این نویسنده و پژوهشگر، پس از خروج از مراسم بزرگداشت آرمیتا گراوند، مورد ضرب و شتم ماموران امنیتی قرار گرفت اما با تلاش شهروندان توانست از دست چهار مامور مرد و زن مهاجم نجات یابد.


او به تازگی به وبسایت زیتون در این باره گفته است: «اولین مامور که لباس فرم هم داشت، جلو آمد و مشت محکمی به بازوی من زد. یک دفعه از جا کنده شدم. اعتراض کردم که جریان چیست و چرا این گونه می‌کنید؟ اصلا مهلت ندادند و یک لباس شخصی هم آنجا بود که هجوم آورد من را بزند. دوستم مانع شد.»


وسمقی ادامه داد: «دو زن هم بودند که آنها هم زیر چادر لباس فرم تنشان بود. چهارتایی شروع کردند. یکی می‌کشید، یکی هل می‌داد، یکی کیفم را می‌کشید و یکی به دست‌هایم ضربه می‌زد و حرف‌های بسیار زشت و ناپسندی را تکرار می‌کرد. گفتم: یک نفر را کشته‌اید و اینجا مراسمش است، می‌خواهید من را هم همینجا بکشید؟ ده پانزده متر من را همینطور کشیدند.»


وسمقی افزود که سرانجام «از پارکینگ خانه‌ای به ما گفتند بیایید تو. دوستم فیروزه صابر، خواهر هدی صابر، من را هل داد داخل پارکینگ و از دست آنها رها شدم».


با وجود گذشت یک هفته این حمله ماموران، بر اساس اطلاعات رسیده به ایران اینترنشنال، از وضعیت برخی از بازداشت‌شدگان اطلاعی در دست نیست.

اسدالله فخیمی و حوری خانپور، فعالان مدنی به دادسرای اوین احضار و با وثیقه آزاد شدند

 

بر اساس گزارش‌های رسیده به ایران اینترنشنال، اسدالله فخیمی و حوری خانپور، زوج فعال مدنی روز یکشنبه ۱۴ آبان پس از احضار به دادسرای اوین و تفهیم اتهام جدید با تودیع وثیقه آزاد شدند.


یک منبع نزدیک به این شهروندان در گفت‌وگو با ایران اینترنشنال گفت اسدالله فخیمی و حوری خانپور روز یکشنبه پس از احضار به شعبه اول بازپرسی دادسرای اوین توسط بازپرس محمد جواد رستمی به «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» و «حمایت‌های مالی از عناصر ضدانقلاب و شرکت در مراسمات و محافل ضدانقلاب و محکومان امنیتی» متهم شدند.


به گفته این منبع آگاه، پس از پایان جلسه، بازپرس برای هر کدام از این شهروندان قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی صادر و پس از تودیع قرار به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی آزاد شدند.


پیشتر در تاریخ ۲۰ تیرماه ۱۴۰۲، ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منزل این زوج فعال مدنی و حقوق بشر، اقدام به تفتیش منزل آنها کرده و علاوه بر ضبط کامپیوترها، لپ‌تاپ‌ها و گوشی‌های تلفن همراه، آنها را به شعبه یک بازپرسی دادسرای اوین احضار کردند.


پس از آن جلسه بازپرسی این شهروندان در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۲ برگزار شد و محمدجواد رستمی، بازپرس شعبه یک دادسرای اوین اتهام «تبلیغ علیه نظام» را به آنها تفهیم کرد و این زوج فعال مدنی در پایان جلسه بازپرسی با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی تا پایان مراحل دادرسی به صورت موقت آزاد شده بودند.


فخیمی در تاریخ ۷ آبان سالروز بزرگداشت کوروش بزرگ، همراه با محمد سیف‌زاده، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر و شماری از فعالین مدنی و خانواده‌های دادخواه به دیدار پدر نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی و برنده جایزه نوبل صلح ۲۰۲۳ رفته و و تندیس حقوق بشر را به وی اهدا کردند.


نرگس محمدی روز ۱۴ مهر برنده جایزه نوبل صلح سال ۲۰۲۳ شد. بر اساس اعلام کمیته نوبل، او به دلیل مبارزه‌اش با ظلم علیه زنان ایرانی و تلاش برای ارتقای حقوق بشر و آزادی برای همه، شایسته دریافت این جایزه شناخته شد.

واکنش‌ها به جمله جنجالی «کارشناس» تلویزیون ایران یا «خانم جلسه‌ای» که گفت مملکت «مال حزب اللهی‌هاست»


 جامعه ایران هم مثل همه جوامع متنوع و متکثر است و بسیاری تمایلی به اینکه به سبک حزب اللهی‌ها زندگی کنند ندارند و به همین دلیل حجاب اجباری را برنمی‌تابند


اطلاعات مقاله

نویسنده,مهرزاد فتوحی

شغل,بی‌بی‌سی

اظهارات منصوره معصومی اصل، که در یک گفتگوی زنده از برنامه «آرمان» شبکه معارف تلویزیون ایران،‌ مطرح شد واکنش‌های زیادی را داشته است. او در بخشی از صحبت‌هایش در این برنامه با تاکید می‌گوید که «مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست.»

بسیاری بر اساس عملکرد حکومت جمهوری اسلامی ایران حرف‌های خانم معصومی را «دور از واقعیت» ندانستند و گفتند که عملکرد جمهوری اسلامی ایران در سال‌های گذشته از جمله در نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌ها و تلاش برای حذف «هر نوع تفکر غیرخودی» و فشار بر دگراندیشان برای ترک ایران در راستای همین جمله کوتاه بوده است.

احمد زید‌آبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی درباره این ویدئو که از دیروز در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شده است، نوشت: «واقعیت» را همین خانم در برنامۀ زندۀ صدا و سیما گفته است: «مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست! »

این روزنامه‌نگار که بارها به دلیل مطالبش در ایران زندانی شده افزود: «من به سهم خود از این خانم به دلیل بیان واقعیت تشکر می‌کنم. ما که این حرف را می‌زنیم، رو ترش می‌کنند که چرا سیاه‌نمایی و نشر اکاذیب می‌کنیم!»

وحید اشتری، عضو تشکل سیاسی موسوم به «جنبش عدالتخواه» در ایران و افشاگر پرونده معروف به «سیسمونی گیت» درشبکه ایکس گفت که این جمله در واقع اعتقاد خیلی از آدم‌های بزرگ و صاحبت منصب در جمهوری اسلامی ایران است.

هفته هنر و فرهنگ؛ شعرناب فریاد، هالووین بام تهران، کتاب عباس،‌ مرگ گلپا و کلباسی


 هفته‌ای که گذشت، گرچه صدای جنگ و مرگ در اوکراین کم شد و در اسرائیل و غزه بسیار، با این همه صدا جلودار فرهنگ و هنر نبود. کمبود و آزار بود، اما شعر و ادب با هوشیاری از میان راهروهای تنگ عبور کرد و می‌کند، و چنین است نمایشگاه‌ها و نقاشی‌ها، نمایشنامه‌هایی که با شوخی و رقص و آواز می‌گردد، گرچه نام بزرگان صحنه در کار نیست.


بازیگران و کارگردان‌های زن، در سکوت مانده‌اند. بازیگرانی غایب‌اند، چرا که همچون بانوان زندانی، به روسری رضایت نمی‌دهند. حتی برنده جایزه نوبل هم با قلب بیمارش از زندان بیرون نرفت؛ بدرقه کردن آرمیتا، خانم نسرین ستوده را هم به زندان برد، تا بند زنان خالی نماند. غریب‌تر صدای خانم رهنورد است که از کوچه اختر به گوش می‌رسد.


رونق مصاحبه زندانیان با هم خود نمونه تازه‌ای در دنیای ارتباطات است، مصطفی تاج‌زاده و رزاقی زندانی بیمار، و فائزه هاشمی نیز بی‌صدا نمی‌ماند. صدا و سیما در دنیای دیگریست. شهرداری برای خود هنرپیشه و گوینده و مجری برنامه آماده کرده است. سه وزیر دولت با صدای بلند هرروزه بدنه‌های فرهنگ و هنر را می‌لرزانند، از وزارت‌های آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد، و ارتباطات بیشتر.

شهرهای بزرگ، در آرایش خیابان‌ها، گردش مراقبان عفاف و حجاب دست بالا را دارند. اما خیابان‌ها در تصرفشان نیست. شهرهای کوچک‌تر زندگی سنتی خود را همچنان به دوش می‌کشند، گرچه خبر می‌رسد… مردمان بیدارند و شاعران به اشاره کارها می‌کنند که «از شحنه برنمی‌آید».

اکبر گلپایگانی از خوانندگان برنامه گل‌های جاویدان درگذشت


 اکبر گلپایگانی، معروف به گلپا، از برجسته‌ترین خوانندگان موسیقی سنتی ایران، که بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ عملا از کار منع شد، در سن ۸۹ سالگی درگذشته است.


گلپا از مشهورترین خوانندگان موسیقی در سال‌های پیش از انقلاب بود و شهرت او به برنامه‌ موسیقی «گلها» در رادیو ملی ایران برمی‌گشت.

او پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ مانند بسیاری از هنرمندان موسیقی ایران به علت روبرو شدن با محدودیت اجرا به اصطلاح خانه‌نشین شد.

اکبر گلپایگانی ۱۰ بهمن سال ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در دبستان فرهنگ شروع و در سال ۱۳۲۰ به‌طور جدی و منظم تعلیم موسیقی و دستگاه‌ها را نزد پدرش آغاز کرد.

اکبر گلپایگانی در سال ۱۳۲۶ برای اولین بار شرکت در یک گروه ارکستر کر را تجربه کرد. در سال ۱۳۲۷ به عضویت انجمن موسیقی مدرسه نظام درآمد و از آن به بعد کم‌کم با استادان طراز اول موسیقی آشنا شد.

اجرای حکم اعدام ۴ زندانی در اصفهان؛ نگرانی کمیته حقوق بشر از اعدام‌ها در ایران


اجرای حکم اعدام ۴ زندانی در اصفهان؛ نگرانی کمیته حقوق بشر از اعدام‌ها در ایران


کمیته حقوق‌بشر سازمان ملل درباره «تعداد بسیار بالای اعدام‌ها در ایران» عمیقا ابراز نگرانی کرد. موج اعدام‌ها در ایران ادامه دارد و دست‌کم چهار زندانی را به تازگی در اصفهان به دار کشیدند. زندانیان سیاسی در بیانیه‌ای خواهان توقف اجرای حکم اعدام قاسم آبسته، زندانی عقیدتی شدند.

کمیته حقوق‌ بشر سازمان ملل متحد جمعه ۱۲ آبان و در روز پایانی صد و سی‌ونهمین دوره از نشست خود، یافته‌هایش را درباره وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه کرد.

در بخشی از این گزارش درباره شدت گرفتن اعدام‌ها در ایران از جمله برای اتهامات مرتبط با جرایم مواد مخدر و «توهین به دولت و مذهب»، ابراز نگرانی شد.

این کمیته استفاده نامتناسب از مجازات اعدام علیه اقلیت‌ها و کودکان را زیر سوال برد و از جمهوری اسلامی خواست اطمینان حاصل کند این مجازات فقط برای «جدی‌ترین جنایات شامل قتل عمد» اجرا شود و به تعلیق مجازات مرگ توجه کند.

این گزارش تاکید کرد افرادی که در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال بوده‌اند نباید تحت هیچ شرایطی مشمول مجازات اعدام شوند.

روز پنج‌شنبه ۱۱ آبان مشروح گزارش تازه آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد به مجمع عمومی این سازمان منتشر شد که او در آن نسبت به «سرعت نگران‌کننده» اعدام‌ها در ایران ابراز نگرانی کرده بود.

به گفته گوترش، جمهوری اسلامی در هفت ماهه اول سال جاری میلادی دست‌کم ۴۱۹ نفر را به دار آویخته است.

این رقم افزایشی ۳۰ درصدی را نسبت به مدت مشابه سال ۲۰۲۲ میلادی نشان می‌دهد.


اجرای احکام اعدام جدید

با وجود این نگرانی‌ها و هشدارهای بین‌المللی، اجرای احکام اعدام در ایران ادامه دارد.

در تازه‌ترین نمونه، حکم اعدام چهار نفر روز پنج‌شنبه ۱۱ آبان در زندان اصفهان اجرا شد که تنها هویت و اتهام یک نفر از آنان به نام ابراهیم نارویی ۴۲ ساله مشخص شده است.

او اهل سیستان و بلوچستان و ساکن استان گلستان بود و پس از بازداشت در سال ۱۳۹۸ بابت اتهامات مرتبط با مواد مخدر به اعدام محکوم شد.

سه زندانی دیگر اعدام شده ساکن شهرهای تهران، رشت و اصفهان بودند.

گوترش در بخش دیگری از گزارش اخیر خود تاکید کرد ۲۳۹ نفر از اعدام‌شدگان در هفت ماه نخست سال جاری میلادی (معادل بیش از نیمی از آنان)، به دلیل اتهام‌های مرتبط با جرایم مربوط به مواد مخدر به اعدام محکوم شده بودند.

این رقم نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۹۸ درصد افزایش داشته است.

پیشتر سازمان حقوق بشری هه‌نگاو خبر داد در ماه اکتبر برابر با ۹ مهر تا ۹ آبان، حکم اعدام ۷۸ تن در ایران اجرا شد که ۳۵ نفرشان متهمان جرایم مرتبط با مواد مخدر بودند.


انتقال دو زندانی بلوچ به انفرادی برای اجرای حکم اعدام

بر اساس گزارش سایت حال‌وش، از ۹ اردیبهشت امسال تا ۱۱ آبان، دست‌کم ۱۰۸ زندانی بلوچ اعدام شده‌اند که بخش بزرگی از آمار اعدام‌ها در ایران را تشکیل می‌دهند.

به گفته نهادهای حقوق بشری، شدت و سرعت گرفتن اعدام بلوچ‌ها در ایران با هدف ارعاب و اعمال فشار است.

در همین راستا روز پنج‌شنبه ۱۱ آبان دست‌کم دو زندانی بلوچ که با یکدیگر برادرند برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی زندان مرکزی زاهدان منتقل شدند.

سعید علی‌‌زهی ۲۵ ساله و اسماعیل علی‌زهی ۲۹ ساله هر دو بابت اتهام‌های مرتبط با مواد مخدر به اعدام محکوم شده‌اند.

اعدام متهمان مواد مخدر در ایران از ۱۱ دی ۱۴۰۱ تا ۱۸ مهر امسال سیری صعودی داشته و نسبت به مدت مشابه سال گذشته حدود دو برابر شده است.

بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر ایران، به‌دنبال اصلاحیه سال ۲۰۱۷ قانون مبارزه با مواد مخدر در پی فشارهای بین‌المللی، تعداد اعدام‌های مرتبط با مواد مخدر در ایران به‌طور متوسط به ۲۶ مورد در سال کاهش یافت اما در سال ۲۰۲۱ این روند در عمل معکوس شد و افزایش آن ادامه پیدا کرد.

علاوه بر مواد مخدر، جرایم مرتبط با «قتل» هر سال بخش بزرگی از جامعه آماری اعدام‌شدگان ایران را به خود اختصاص می‌دهد.

روز چهاشنبه ١٠ آبان حکم اعدام شش زندانی بابت «اتهام‌های مرتبط با جرایم مواد مخدر»، «قتل عمد» و «تجاوز» در زندان‌های قزل‌حصار کرج و یاسوج اجرا شد.


نگرانی درباره خطر اعدام یک زندانی عقیدتی

قاسم آبسته، زندانی عقیدتی اهل سنتی است که از حدود ۱۴ سال پیش تاکنون زیر حکم اعدام در حبس است.

روز جمعه ۱۲ آبان، شماری از زندانیان سیاسی زندان قزل‌حصار بیانیه‌‌ای منتشر و اعلام کردند او برای اجرای حکم «غیر‌انسانی و غیر‌قانونی» اعدام به سلول انفرادی بند امن واحد سه زندان منتقل شده است.

به گفته آنان، صدور حکم اعدام برای آبسته با نقض فاحش «حق دادرسی منصفانه» در جریان رسیدگی به پرونده‌اش همراه بوده است.

در بخشی از این بیانیه آمده است: «صدور این حکم ضد حقوق بشری تنها برای ارعاب است و هیچ‌ گونه مبنای حقوقی و قضایی‌ای ندارد.»

این زندانیان سیاسی خواهان جلوگیری از اعدام قاسم آبسته شدند و تاکید کردند نباید شرایط کنونی و جنگ اسرائیل و حماس، فرصتی را برای گرفتن جان یک هم‌وطن و قتل حکومتی او فراهم کند.


اجساد ۳۲ قربانی آتش‌سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود قابل شناسایی نیست


 روزنامه هم‌میهن روز ۱۳ آبان جزییاتی از آتش‌سوزی بامداد جمعه در کمپ ترک اعتیاد لنگرود منتشر کرد. این روزنامه به نقل از منابع آگاه نوشت تعداد بالای فوتی‌های حریق که به ۳۲ نفر رسیده، به دلیل «قفل بودن» درهای این مرکز بوده است. به گفته مقامات، اجساد این قربانیان قابل شناسایی نیست.

ساعت شش بامداد روز جمعه ۱۲ آبان یک مرکز درمان سوءمصرف مواد مخدر در لنگرود به نام «گام اول رهایی» آتش گرفت که علاوه بر کشته‌ها، ۱۶ تن هم در آن مجروح شدند.

مقام‌های استان گیلان با انتشار پیامی، فردا (یک‌شنبه ۱۴ آبان) را در شهرستان لنگرود عزای عمومی اعلام کردند.


سوختگی‌های ۵۰ و ۶۰ درصد؛ سه نفر بازداشت شدند

بر اساس گزارش‌ها، دو نفر از مصدومان با سوختگی ۵۰ و ۶۰‌ درصد با لوله تنفسی در بخش مراقبت‌های ویژه و دو نفر با سوختگی ۶۰‌ درصد در بخش بستری‌اند و حالشان وخیم است.

محمد جلایی، معاون استاندار گیلان، شامگاه جمعه گفت اجساد کشته‌شدگان آتش‌سوزی کمپ ترک اعتیاد قابل شناسایی نیست.

او تاکید کرد «هویت‌یابی اجساد» آتش‌سوزی کمپ «زمان‌بر» است.

جلایی همچنین از بازداشت سه نفر از مسوولان این کمپ ترک اعتیاد خبر داد.

پیش از او و در ظهر جمعه، صادقی نیارکی، رییس دادگستری استان گیلان گفته بود مدیر این مرکز دستگیر شده است.

مسوولان کمپ در اقدامی غیرقانونی درها را قفل کرده بودند

ستاد مبارزه با مواد مخدر در اطلاعیه‌ای اعلام کرد این مرکز خصوصی و مشمول ماده ١٥ قانون است. بر اساس این ماده، مراجعه افراد دچار آسیب اعتیاد به‌صورت خودمُعرف است.

بر اساس تعاریف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تفاوت مراکز ماده‌های ۱۵ و ۱۶ ترک اعتیاد در این است که طبق قانون، اگر فرد دارای اعتیاد خودش را داوطلبانه برای درمان معرفی کند، «او دیگر مجرم نیست و کسی با او برخورد نمی‌کند».

ساماندهی این افراد، زیر ماده ۱۵ قانون مبارزه با مواد مخدر می‌گنجد و می‌توانند پس از اتمام دوره درمان یا حتی زودتر از آن به هر دلیلی از مرکز خارج شوند. بنابراین قفل ‌کردن در آسایشگاه روی آنان توجیهی ندارد.

دو منبع به هم‌میهن گفتند هنگام آتش‌سوزی درهای مرکز «گام اول رهایی» از پشت قفل بوده و برای همین مددجویان داخل آتش گیر افتاده و بسیاری از آنان با سوختگی شدید یا خفگی جانشان را از دست دادند.

روز جمعه محمد جلایی، آتش گرفتن بخاری و سرایت آن به پرده و در نهایت تمامی ساختمان را علت بروز حریق دانسته و گفته بود این نتیجه از بررسی‌های اولیه حاصل شده است.

به گفته او «غافلگیری شبانه، محبوس شدن و ازدحام جمعیت» از دلایل افزایش شمار کشته‌شدگان در این مرکز ترک اعتیاد بوده است.

سابقه خشونت و غیراستاندارد بودن این کمپ

هم‌میهن در گفت‌وگو با کارشناسان حوزه اعتیاد یادآوری کرد پیش‌تر هم از این کمپ، اعمال خشونت‌های شدید گزارش شده بوده.

اسفند ماه سال ۹۷ پایگاه خبری رکنا ویدیویی از «شکنجه معتادان در کمپ ترک اعتیاد گام اول رهایی» در لنگرود گیلان منتشر کرد که در آن چند نفر پای فردی را به چوب بسته‌ بودند و یک نفر با ابزاری که شبیه به یک قطعه چوب، فرد خوابیده را فلک می‌کرد.

در این ویدیوی حدود سه‌ دقیقه‌ای، چند نفر دیگر هم دیده می‌شوند که چوب به دست شده و به نوبت فرد خوابیده را فلک می‌کنند.

از سوی دیگر فریدون امین، پزشک درمانگری که هفته‌‌ای یک یا دو بار برای درمان به این مرکز تردد می‌کرد به هم‌میهن گفت ۴۲ نفر ساکن این مرکز بودند در حالی‌ که ساختمان این مرکز استاندارد نبود و سیستم گرمایشی قابل‌ قبولی هم نداشت.

آتش‌سوزی، حادثه‌ای تکراری در کمپ‌های ترک اعتیاد

این نخستین بار نیست که خبرهایی از آتش‌سوزی در مراکز ترک اعتیاد در ایران منتشر می‌شود.

بامداد ۱۹ مهر امسال سازمان آتش‌نشانی از عملیات اطفای حریق در کمپ ترک اعتیاد «بانوان شهر زرند» خبر داد.

هر چند این آتش‌سوزی تلفاتی در پی نداشت اما طی سال‌های گذشته ده‌ها نفر در آتش‌سوزی کمپ‌های ترک اعتیاد سراسر ایران جان باخته و مجروح شده‌اند که عمده دلیل آن رعایت نکردن نکات ایمنی از سوی مدیران این مراکز بوده است.

در جریان آتش‌سوزی روز جمعه نیز، علاوه بر شمار بالایی از مددجویان، نگهبان و مسوول نگهداشت این مرکز کشته شدند.

بر اساس گزارش‌ها، ظرفیت این مرکز ۴۰ نفر بوده اما تعداد مددجویان حاضر در آن هنگام این حادثه بسیار بیشتر بوده است.

ممانعت از اعزام نرگس محمدی به بیمارستان «به دلیل سر نکردن روسری»


 بستگان نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح امسال، می‌گویند که مقام‌های زندان بعد از آنکه از سر کردن حجاب اجباری خودداری کرد مانع دسترسی او به مراقبت‌های پزشکی شده‌اند.


خانواده خانم محمدی، ۵۱ ساله، می‌گوید که مقام‌ها مانع انتقال او از اوین برای درمان به دلیل مشکل قلبی شدند. آنها در بیانیه ای گفتند: «نگهبان زندان گفت که اعزام او بدون روسری ممنوع است.»


خانم محمدی به تازگی «برای مبارزه علیه سرکوب زنان در ایران» برنده جایزه نوبل صلح شده است.


خانواده محمدی هشدار داد که جان او در خطر است. مقام‌های ایرانی در واکنش به این بیانیه اظهار نظر نکرده‌اند.


در بیانیه‌ای که در صفحه اینستگرام خانم محمدی منتشر شد آمده است: «روز نهم آبان رئیس بهداشت و درمان سازمان زندان‌ها، رئیس بهداری اوین، معاون سلامت اوین و پزشک‌ متخصص قلب از بیمارستان رجایی برای معاینه نرگس و انجام اکو به داخل بند زنان زندان اوین آمدند. به دلیل سر نکردن روسری، زندان حتی حاضر نشد نرگس را به بهداری زندان منتقل کند و پزشک بیمارستان رجایی، ناچار دستگاه اکو را از بیمارستان با خودش به داخل بند زنان آورد.»

درخواست تحقیق مستقل درباره جان باختن آرمیتا گراوند همزمان با ریاست ایران بر مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر


 علی بحرینی در حالی چکش آغاز به کارپانزدهمین مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر را زد که در نشست دیگری در ژنو کارشناسان سازمان ملل خواهان تحقیقات مستقل در مورد مرگ آرمیتا گراوند شدند


۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۲ نوامبر ۲۰۲۳

پانزدهمین نشست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل (۲۰۲۳) امروز برای اولین بار به ریاست دوره‌ای جمهوری اسلامی ایران، در میانه انتقادهای شدید از این کشور به دلیل «نقض مستمر و آشکار حقوق بشر»، در ژنو آغاز به کار کرد.


همزمان کارشناسان سازمان ملل با انتشار یک بیانیه‌ مطبوعاتی می‌گویند که از جان باختن آرمیتا گراوند، شوکه هستند و خواهان تحقیقات مستقل، سریع و بی‌طرفانه در مورد مرگ او شدند.


مارکو روبیو، سناتور جمهوری‌خواه در کنگره آمریکا هم ریاست ایران بر این مجمع را «شرم‌آور» خواند و در شبکه اجتماعی ایکس از استقبال مجمع اجتماعی سازمان ملل از به گفته او «حکومت تروریستی اسلامی ایران»‌ به تندی انتقاد کرد.


ریاست این نشست را علی بحرینی، سفیر و نماینده دائم ایران برعهده دارد و روح الله دهقانی معاون علمی، فن‌آوری و اقتصاد دانش بنیان دولت نیز او را همراهمی می‌کند.

در این نشست دو روزه قرار است کشورهای شرکت‌کننده و سازمان‌های غیردولتی نقش علم‌، فن‌آوری و نوآوری را در ارتقای حقوق بشر به ویژه در دوره پس از همه‌گیری کرونا در جهان، بررسی کنند.

اثری جدید به کوشش مرجان ساتراپی؛ کتاب مصور «زن، زندگی، آزادی» با همکاری ۲۰ طراح


 کتاب مصور «زن، زندگی، آزادی» به کوشش مرجان ساتراپی، نخستین اثر مصور خانه‌ نشر ایکونوکلاست در فرانسه است که در سالگرد کشته‌شدن مهسا امینی به چاپ رسید.


این کتاب مصور که با همکاری بیش از ۲۰ تصویرگر ایرانی و غیرایرانی در دو نسخه فرانسه و فارسی منتشر شده، با شرح کوتاهی از مبارزات زنان و اشاره به پیشینه مردسالاری و زن‌ستیزی در تاریخ ایران، خیزش «زن، زندگی، آزادی» را از نخستین شررها تا اعتراضات و سرکوب‌ها و دستگیری‌ها به تصویرکشیده‌ است.


توصیف زندگی جوامع ایرانی در داخل و خارج از ایران و اشاره به ویژگی‌ها، تناقض‌ها، دشواری‌ها و مصائبی از جمله الزام به رعایت قانون حجاب اجباری از دیگر مواردی است که در بخش‌های مختلف این کتاب به نمایش درآمده‌اند.


مرجان ساتراپی که پیش از این با کتاب‌ها و فیلم‌های «پرسپولیس»، «خورش آلو با مرغ» و «گل‌دوزی‌ها» شناخته شده بود و برای فیلم پرسپولیس در سال ۲۰۰۷ جایزه هیئت داوران فستیوال کن را به‌دست آورده بود، در این پروژه ابتدا با همکاری آلبا بکاریا (مدیر نشر) بر روی قالب و ساختار این کتاب کار کرد. او سپس با بهره‌گیری از آراء و نظرات چند کارشناس از جمله عباس میلانی (مورخ و مدیر بخش مطالعات‌ایرانی دانشگاه‌استنفورد) و فرید وحید (دانش‌آموخته الکترونیک، علوم‌سیاسی و کارشناس مطالعات ایران)، تصویرگرانی را به همکاری با این پروژه دعوت کرد.

ساتراپی در مقدمه این کتاب، درباره این همکاری‌ها می‌نویسد:

«آن‌ها پذیرفتند تا با تکیه بر متن‌ها و سناریوهای کارشناسان، برایمان تصویرگری و طراحی کنند. ما چهار تصویرگر ایرانی و ۱۳ تصویرگر از اروپا و آمریکا انتخاب کردیم و من که از سال ۱۳۸۲ با کار تصویرگری خداحافظی کرده بودم، چندین طرح تازه کشیدم، چند متن نوشتم و جلد را طراحی کردم.»


در این کتاب، تصویرگران بسیاری از جمله مانا نیستانی در مصورسازی نوشته‌ها، همکاری کرده‌اندمنبع تصویر،مانا نیستانی و فرید وحید

در این کتاب، تصویرگران بسیاری از جمله مانا نیستانی در مصورسازی نوشته‌ها، همکاری کرده‌اند


فرید وحید، بهاره اکرمی، ژان‌پیر پرن، شبنم ادیبان، پاسکال رابته، پاکو روکا، مانا و توکا نیستانی از جمله هنرمندانی‌اند که در آفرینش این رمان مصور همکاری داشته‌اند.


مانا نیستانی در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی درباره انگیزه همکاری‌اش با این پروژه می‌گوید:


«چند ماه قبل ایمیلی از خانم ساتراپی دریافت کردم که ازم دعوت به همکاری در پروژه کتاب مصوری می‌کردند با موضوع خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی». طبعا از فرصت کار با خالق کتاب «پرسپولیس» و «خوراک مرغ و آلو» بسیار خوشحال بودم، همچنین از امکان ادای دین کوچکی به انقلاب ملی ایران. پس پذیرفتم دو فصل کوتاه از کتاب را کار کنم. نتیجه از نظر ادیتوریال، اطلاع‌رسانی و ثبت در حافظه تاریخی ارزشمند است، اما مثل اکثر آثار جمعی، کیفیت یکسان ندارد.»


در مورد چنین آثار هنری و فرهنگی اما مخاطب قرار دادن ایرانی‌ها و خارجی‌ها به طور هم‌زمان آسان نیست؛ چرا که ایرانیان ضمن اشراف بر بستر تاریخ خود و با آگاهی لحظه‌به‌لحظه از آن‌چه دراین یک سال‌ گذشته، ارتباطی دیگر با موضوع برقرار می‌کنند تا مثلا یک فرانسوی یا بلژیکی، که از پیشینه سنتی و اجتماعی و سیاسی ما کمتر آگاه است.


مانا نیستانی در این باره می‌گوید: «در کشیدن تصویر هیچ‌وقت بین مخاطب داخل ‌و خارج‌ مرز نمی‌گذارم، اما در اطلاع‌رسانی اولویت را مخاطب غیرایرانی قرار می‌دهم که خیلی از جزییات، پس‌زمینه‌ها و افراد درگیر ماجرا را نمی‌شناسد و باید بیشتر برایش توضیح داد. اساسا مخاطب امروز کتاب «زن، زندگی، آزادی» کسانی هستند که از دور چیزی درباره وقایع سال ۲۰۲۲ ایران شنیده‌اند و تشنه اطلاعات بیشترند که می‌توانند بخشی از اطلاعات را به شیوه مصور و راحت‌خوان از این کتاب دریافت کنند. ده پانزده سال که بگذرد ثبت این اطلاعات، برای نسل جدید ایرانی‌ها هم ارزشمند خواهد بود.»

انتشار نسخه ترمیم شده «غریبه و مه» اثر بهرام بیضائی؛ پیشگویی شگفت‌انگیز انقلاب


 نسخه به تازگی ترمیم شده «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضائی محصول ۵۳-۱۳۵۲ که در مقایسه با دیگر آثار بیضائی کمتر دیده و تحسین شده، بار دیگر بحث ناخودآگاه هنرمند را پیش می‌کشد؛ این که هنرمند چطور می‌تواند ناخواسته به آینده سفر کند و بی آن که بداند آینده را پیشگویی کند.


بهرام بیضائی - همانند ابراهیم گلستان در «خشت و آئینه» که گویی در صحنه مسگری از تونل زمان گذشت و شانزده سال پیش از انقلاب از هرم آتش خمینی حرف زد- در «غریبه و مه» که پنج سال پیش از انقلاب ساخته شده، از غریبه‌های سیاهپوش مذهبی‌ای حرف می‌زند که به روستایی می‌تازند و جز ویرانی و مرگ با خود نمی‌آورند.


بهرام بیضائی برای اولین بار در یادداشتی که به تازگی برای نسخه ترمیم شده این فیلم نوشته، این تأویل را به نحوی تأئید می‌کند: « کشف معنایی این ابهام به قلم یکی از منتقدان یا گزارشگران "فیلمز اند فیلمینگ" یا "سایت اند ساوند" مرا تکان داد. عین جمله یادم نیست امّا اصل این بود که فیلم غریبه و مه پیش‌بینی کننده‌ی اتفاقی نزدیک به وقوع است و به نظر می‌رسد کارگردان که نویسنده هم هست دست‌کم پنج سال از تماشاگرانش جلوتر است! آنچه مرا تکان داد این بود که نویسنده از کجا می‌دانست قرار است پنج‌ سال بعد چه اتّفاقی در ایران بیفتد؟ این اتقاق انقلاب واپس‌گرای ایران بود!»


این فیلم وهم انگیزترین و استعاری‌ترین فیلم بهرام بیضائی است و راه را برای هر نوع تأویل و تفسیر باز می‌گذارد.

حالا جدای از معناهای مستتر در فیلم که خودآگاه از جهان بیضائی نشأت می‌گیرند و جهان فیلم را به دیگر آثار او پیوند می‌زنند (از مایه تنهایی انسان تا جست و جوی هویت، از زنده بودن طبیعت تا حدیث نفس و اشاره به خود) در بخش ناخودآگاه - که حاوی ترس‌ها و کابوس‌های هنرمند است - خود بیضائی هم به آن اشاره دارد:

«غریبه و مه یا دست‌کم بعضی از تصویرهای اساسی آن از بَدخوابی‌ها [کابوس‌ها]ی من آمده است!»


پشت صحنه غریبه و مه

این فیلم از زمان خودش فراتر می رود و از ترس مبهم از آینده‌ای سخن می‌گوید که خیلی زود دامن ایران را گرفت، تا آنجا که ناخودآگاه در صحنه‌ای نزدیک به آخر، پسر افلیج فیلم به دست این نیروهای اهریمنی - بخوانید انقلابی/مذهبی- کشته می‌شود، اتفاقی که دقیقاً در واقعیت افتاد: بازیگر نقش این پسر، در اوایل انقلاب به دست جمهوری اسلامی اعدام شد!


بیضائی از «مبهم» خوانده شدن فیلم دل خوشی ندارد، اما ابهام فضای فیلم - و روایت آن - مهمترین امتیاز آن را رقم می‌زند. روشن و واضح نبودن وقایع و معنای فیلم غریبه و مهم، بعدی رویایی و کابوس‌وار به آن می دهد که از تمامی فیلم‌های سینمای ایران (و حتی دیگر فیلم‌های بیضائی) جداست و راه را برای ناخودآگاه هنرمند هموار می کند و درواقع لایه های مختلفی را به آن می‌افزاید.


از سویی، غریبه و مه - خودآگاه یا ناخودآگاه - روشن‌ترین موضع‌گیری بیضائی در برابر جهل و خرافه مذهبی است که بر تمام فیلم سایه افکنده و اساساً همین وجه باورهای مردم است که راه را برای یورش (بخوانید انقلاب) هموار می‌کند.


بیضائی در کمتر اثر سینمایی یا نمایشی خود اینچنین آشکارا مناسک مذهبی را به سخره می‌گیرد؛ جایی که مردم به جای انجام کاری، به زنجیرزنی، سیاه پوشیدن و دعا مشغول‌اند.


در راه نمایش این جهان، استفاده از تکنیک‌ها و دنیای تعزیه به کمک فیلمساز می‌آید؛ تعزیه‌ای که همواره به شکلی در آثار او وجود دارد.


غریبه و مه

این بار آشکارا با اجرای یک تعزیه روبرو هستیم که در آن حرکات اغراق شده و نمایشی شخصیت‌ها - از جمله فریاد زدن‌ها - به بخشی آگاهانه از اجرای تعزیه برمی‌گردد و در چندین سکانس مختلف، مردم به مانند تعزیه دور می‌نشینند تا در واقع شاهد بازی/اجرای آیت باشند.


در این راه بیضائی در یکی از جاه‌طلبانه ترین و شخصی‌ترین آثارش، نقبی می‌زند به سینماگران مورد علاقه‌اش به ویژه آکیرا کوروساوا که فیلم آشکارا وامدار او و جهانش است (از نبرد نهایی که ادای دینی است به نبرد نهایی «هفت سامورایی» تا فضای مه آلود سراسر فیلم که «سریر خون» را به یاد می‌آورد) و در شیوه روایت به زبانی پیچیده و هماهنگ با داستان وهم آلود فیلم می‌رسد که فرم را به غایت به محتوا پیوند می‌زند.


شیوه تدوین وام گرفته از جهان هیچکاک و ولز است اما به طرز پیچیده‌ای با فاصله گذاری در تئاتر (که فاصله گذاری برشتی خطاب می‌شود، اما پیشتر در نمایش شرق از جمله تعزیه ریشه دارد) ادغام می‌شود و شیوه روایتی را خلق می‌کند در عین داستانگویی و پیشبرد قصه، در قید و بند انتظار تماشاگر و پاسخ دادن به عادت‌های معمول او نیست.


در عین حال فیلم درباره معنا و مفهوم زندگی حرف می‌زند. آیت از جایی ناشناس به این جهان می‌آید و در آخر - در حالی که زخم خورده با لباس سفید، به نوعی کفن پوش - جهان را ترک می‌کند.


مجموعه‌ای از آداب و تقاضاهای مذهبی زندگی ساده و زیبای او در کنار طبیعت - و عشق زندگی‌اش - را به چالش می‌کشد و جهان بسته و عقاید اطرافیان - به همراه حسادت و کینه ورزی - دنیای او را خشن تر می‌کند و در نهایت به آرزویش برای انجام کاری - ساختن یک خانه برای یک کودک بی خانمان - نمی‌رسد.


همه این‌ها یکی از تلخ‌ترین آثار بیضائی را رقم می‌زند که شاید باز همه چیز به همان ناخودآگاهی باز می‌گردد که سرنوشت این مردم را ۵۰ سال پیشتر از امروزش حس می‌کند و بی آن که خود بداند به غایت تلخ می‌شود.

آرمیتا گراوند؛ چگونه حکومت ایران «روایت» ماجرا را به دست گرفت؟


 آرمیتا گراوند دانش آموز ۱۷ ساله هنرستان عروه الوثقی تهران، ساعت ۷ صبح روز نهم مهر ماه، درست چند لحظه بعد از ورود واگن متروی شهدای این شهر، به عقب برگشته و درست رو به روی در ورودی قطار به زمین می‌افتد.


از همان روز و بعد از انتشار خبر ضرب و شتم احتمالی او، برخی در شبکه‌های اجتماعی از نگرانی‌ها درباره احتمال مرگ و او «قربانی شدن مهسایی دیگر» برای سیاست سخت‌گیرانه حجاب اجباری زنان در ایران نوشتند.


به محض بستری شدن او، تلاش تبلیغاتی ویژه‌ای از سوی برخی رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی ایران آغاز شد تا اطلاع‌رسانی درباره آنچه بر آرمیتا گذشته، از کنترل مستقیم حکومت خارج نشود.


در یک سال گذشته، خبرنگاران و رسانه‌های مستقل از حکومت با فشارهای قابل توجهی روبه‌رو شدند و حتی روزنامه‌نگارانی که درباره کشته شدن مهسا امینی اطلاع‌‌رسانی کرده بودند، به حبس‌های درازمدت محکوم شدند.

در غیاب منابع مستقل و رسانه‌هایی که به شکل منصفانه و بی‌طرف، خبرهای مربوط به آرمیتا گراوند را منتشر کنند، موجی از تبلیغات و خبرهای متفاوت درباره او منتشر شد و سردرگمی دنباله‌داری درباره سلامت او شکل گرفت.

هفته هنر و فرهنگ؛ روز جهانی هنرمند، شبیه خون، تابلو زنده بیدار، شعرهای نوتر، مرگ پروفسور گیتار و همت بیدار


 در تقویم بخشی از جهان، ۲۵ اکتبر که سوم آبان ایرانی است «روز جهانی هنرمند» است. هنر نازک‌ترین و زیباترین حرفه آدمی، و باور کنیم زنده‌ترین است. در همین هفته، تابلوهایی که بر صفحه دیجیتال یا دیوار گالری‌ها دیده شد؛ هنرها در کارند و شناورند. ناله‌هایی در کنسرت‌های دارای مجوز نیمه‌نصف ماند. ورزش زیر دست‌وپای سیاست له شد. «خبر» زیر دیوار وزارت‌ها مانده، روزنامه‌ها زیر فشار، خبرنگاران زیر حکم، مدیر شرق احضار، و عکاسان در زندان‌اند. تئاترها نیمه‌نصفه بیدارند، از نمایش «شبیه خون» صدای شاملو را از زندان می‌توان شنید. بر درها و دیوارها، در سنگ‌نوشته صحراهای دور، بر دیوار گلی کوچه‌باغ‌ها، زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد.


روز جهانی هنرمند، در حالی که دولتمردان مفتخرند که چه بسیار خانم‌های هنرمند را کنار گذاشته‌اند چرا که موها را پنهان نکرده بودند، و چنین بود که گروهی از نامدارترین و قدیمی‌ترین - آشناترین بازیگران صحنه تئاتر و سینما - بیکارند.


اما رهگذران عاشقانه «گرگ» فریدون مشیری را می‌خوانند، و نیمه‌شبان فریاد شجریان را رها می‌کنند. سینما کمدی باز است، اما ناگهان سینما خالی شده است. سینما خواب‌زده است چرا که رخشان بنی‌اعتماد، تهمینه میلانی، بهرام بیضایی، فرهادی، فرمان‌آرا، کیمیایی، تقوایی، مخملباف، داوودنژاد، نادری و… در خانه مانده‌اند و کس نپرسید کجا رفته‌اند. تئاتر ترجمه، با برداشت آزاد، و کمدی با ساز و آواز آمده است. مردها به جای بازیگران زن رقص می‌پذیرند. بدتر این که نگهبان عفت و حجاب حتی وقتی نمایش آغاز شده است هم اجازه دارند که سالن را تعطیل کنند.


خبرگزاری دولت مرگ دانش‌آموز آرمیتا گراوند ۱۷ ساله را خبر داد؛ همان که ۲۸ روز در تخت ماند تا روز هنر برسد. هنوز خون مهرجویی جوشان است، شعرها و نوشته‌ها، در حسرت مانده است. هنر جهانی از درد اوکراین گذشته و به درد جنگ دیگر رسیده است. هنر می‌ماند حتی اگر در حبس باشد.


نقاشی هفته


اثر نصرت‌الله مسلمیان


نصرت‌الله مسلمیان از جمله هنرمندان نوگرای نقاشی معاصر است. به گفته حمید کشمیرشکن: «مسلمیان متعلق به نسلی از هنرمندان است که اساسا فعالیت حرفه‌ای خود را از اوایل دوره پس از انقلاب آغاز کردند و گواهی بر یکی از حساس‌ترین دوران‌های تاریخ ایران و حوادثی چون انقلاب و جنگ بودند... نسلی که به شکلی بنیادی‌تر با چالش‌های ژرف و دغدغه‌های فرهنگی درگیر بوده‌اند».

پرویز پرستویی خطاب به بهروز افخمی: دونفر غرقه به خون یک نفر به فکر هیچکاک شدن


 به دنبال انتشار تصاویر و مصاحبه بهروز افخمی، کارگردان و فیلم‌نامه نویس، در محل حادثه قتل داریوش مهرجویی ، از مهمترین کارگردانان سینمای ایران و وحیده محمدی‌فر، همسر و همکارش موجی از واکنش‌ها از سوی هنرمندان و کاربران شبکه‌های اجتماعی به راه افتاده است.


بهروز افخمی اما این اظهارنظرها و واکنش‌ها را «حرف های مفت در فضای مجازی» خوانده است.


پرویز پرستویی، بازیگر سینمای ایران، در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود به تندی از بهروز افخمی انتقاد کرد.


او با اشاره به حضور بهروز افخمی در محل جنایت و حرف‌هایش در این مورد نوشت:«آقای بهروز افخمی شاد و خندان تا نور را برای فیلمبرداری از دست نداده، منزل آقای مهرجویی را پیدا کردند. آقای افخمی فکر بکری به سر دارد. نه برای از دست دادن و قتل آقای مهرجویی و همسرش، بلکه به این فکر افتاده تا قصه‌ای جنایی بنویسد به سبک هیچکاک! با لبی خندان!»


آقای پرستویی نوشت: «دقت کنید آقای افخمی تمام مدت لبخند به لب دارد و شاد چه قصه جنایی بشه این جنایت! دو نفر غرقه به خون، سلاخی شده و یک نفر به فکر قصه نوشتن جنایی به سبک هیچکاک! با لب خندان!»

گرانی و رکود بازار مسکن تهران در پایان ۹ ماه سکوت آماری


 پس از ۹ ماه خودداری مراجع رسمی از انتشار گزارش‌های ماهانه وضعیت بازار مسکن تهران، اعداد و ارقامی منتشر شده که نشان‌دهنده بالا رفتن شدید قیمت خانه هم‌زمان با رکود کم‌سابقه در این بازار است.


طبق گزارشی که مرکز آمار ایران منتشر کرده، شهریور امسال هر متر مربع آپارتمان در تهران به طور متوسط ۸۰ میلیون و ۸۳۸ هزار تومان به فروش رفته که ۷۵ درصد گران‌تر از شهریور سال قبل است.


به گفته مرکز آمار، قیمت خانه در تهران از خرداد تا شهریور امسال حدود پنج درصد کاهش پیدا کرده است.


با وجود این، در مقایسه با مرداد ۱۴۰۰ (آغاز ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی) قیمت مسکن در تهران بیش از ۱۶۰ درصد بالا رفته و ظرف پنج سال، ۱۰ برابر شده است.


این گزارش در حالی منتشر شده که از آذر پارسال، هم بانک مرکزی و هم مرکز آمار ایران انتشار گزارش‌های ماهانه‌شان درباره بازار مسکن تهران را به دلایل نامعلومی متوقف کردند.

هفته هنر و فرهنگ؛ اندیشه و هنر و فرهنگ گرفتار، تردیدها به جا، مرگ دو هنرمند


 فرهنگی و نشریات به سختی منعکس است.


حکم یک سال است که مانده، برای دو خبرنگار جوان که گامی از قانون و اصول روزنامه‌نگاری عدول نکرده‌اند، به این جا رسیده است. کم کم صدای نسلی بلند می‌شود که در میانه تصمیم‌اند، یا مهاجرت یا تحمل بی‌قانونی و درد. هدیه این هفته به محیط هنر و فرهنگ و اندیشه.


ترس حاکم از میدان‌های ورزش، سالن‌های تئاتر، کنسرت، سالن تاریک سینماست، گاه فریاد است و گاه زمزمه. باز فریاد و فغان از قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، ادامه تردیدهاست و روایت‌ها گونه‌گون است. و مرگ دو هنرمند همین دوران.


برگزیده‌ها


اثر غلامرضا خدابنده‌لو، در گالری گلستان


عباس عبدی این هفته نوشت: «قانون مهم‌ترین هنجار اجتماعی است، سنت و عرف و عادت و اخلاق نیز هنجار هستند. ولی همان طور که سنت‌ها به علل اجبارهای محیطی و ضرورت‌های روز، تغییر می‌کنند، و با مقتضیات روز سازگار می‌‌شوند، قانون نیز همین وضع را دارد. در واقع قانون بازتاب خواست عمومی است که به هنجارهای اجتماعی تبدیل می‌شود. اگر این خواست و پذیرش عمومی (به طور نسبی) نباشد، قانون نیز رعایت نخواهد شد.»

به نوشته این جامعه‌شناس و روزنامه‌نگار: «فراتر از این باید تاکید کرد که تطبیق قانون با خواست عمومی فقط یکی از ویژگی‌های قانون است. عملی بودن اجرای آن نیز اهمیت دارد. به علاوه باید مرز میان گناه و اخلاق را با قانون نیز رعایت کرد.»

بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه؛‌ ۲۰ سال بعد از ویگن


 بسیاری از طرفداران ویگن او را با الويس پريسلی، خواننده مشهور آمريکايی، مقايسه می‌کنند

  • نویسنده,فرج بال‌افکن
  • شغل,بی‌بی‌سی

برای هواداران موسیقی پاپ ایران، ویگن دردریان، خواننده افسانه‎‌ای است که فرهنگ موسیقی پاپ غربی را با شیرینی نغمه‌های ملی و محلی ایرانی درآمیخت و پیش‌آهنگ دوره‎‎‌ای شد که به عصر طلایی موسیقی ایران معروف است.

از همین روست که آوازه او برای همیشه در حافظه تاریخی هنر موسیقی مردمی ایران ماندگار است. این را امروز به خوبی می‌توان دریافت که بیست سال از درگذشت او می‌گذرد اما از جایگاه ویژه‌ ویگن در ترانه‌های ماندگار کاسته نشده است.

اما برای درک بهتر شخصیت موسیقایی و فرهنگی ویگن ناگزیر باید او را از نگاه برادر بزرگترش شناخت، یعنی «کارو». کاراپت دردریان با نام ادبی کارو یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات و شعر است.

این دو فقط برادر نبودند بلکه آنها در ذوق شاعرانه و موسیقایی یکی بودند. کارو از نسل نخست شاعران نیمایی به شمار می‌رفت و ویگن در نواختن گیتار و خواندن ترانه‌های محلی و دستگاهی مهارت داشت.

پدرشان از بازماندگان نسل‌کشی ارامنه بود که در سال ۱۲۹۴ خورشیدی از ترکیه جان سالم به در برد و در منزل پدر بزرگ مادری ویگن در همدان مسکن گزید.

بازداشت‌های بیشتر بهائیان در ایران همزمان با صدور احکام سنگین برای آنها


 بخشی از سقف مشرق‌الاذکار بهائیان در سانتیاگو، شیلی


گزارش‌‌ها از ایران حاکی است که دادگاه‌های انقلاب اسلامی در روزهای گذشته علاوه بر بازداشت تعداد بیشتری از بهائیان احکام حبس بیشتری را نیز برای آنها صادر کرده‌‌اند.


در تازه‌‌ترین احکام قضایی صادر شده، گلنوش نصیری و فریده مردای، دو شهروند بهایی ساکن مشهد به حبس محکوم شده‌اند.


به گزارش خبرگزاری هرانا، این دو به اتهام «بر هم زدن امنیت کشور» به سه سال حبس تعزیری و به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» به تحمل هشت ماه حبس تعزیری محکوم شده‌اند.

در صورت تایید این حکم در مرحله تجدیدنظر و براساس قانون مجازات اسلامی سه سال حبس برای این دو نفر قابل اجرا خواهد بود.

جلسه قبلی این دو نفر به دلیل عدم حضور آنها در اعتراض به نداشتن وکیل برگزار نشده بود و محمد هادی عرفانیان کاسب، وکیل آنها اعلام کرد که شعبه اول دادگاه انقلاب مشهد از پذیرش وکالت او خودداری کرده است.

داریوش مهرجویی، نقشی ماندگار در تارو پود سینمای ایران


داریوش مهرجویی توانست با ساخت مطرح‌ترین فیلم‌های سینمای ایران توانست چند نسل را شیفته خود کند


اطلاعات مقاله

نویسنده,بیتا ملکوتی

شغل,نویسنده، شاعر و منتقد هنری

۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳

داریوش مهرجویی، از مهم‌ترین کارگردان و فیلمنامه نویسان سینمای ایران در خانه‌اش کشته شده است. در اولین ساعات بامداد یکشنبه ۲۳ مهرماه، رسانه‌های ایران به نقل از پلیس استان البرز،‌ از کشف پیکرهای داریوش مهرجویی، و وحیده محمدی‌فر،‌ نویسنده و همسر او در خانه شان خبر دادند. خبر این قتل موجی از اندوه و تاثر و شوک در میان ایرانیان و به ویژه سینماگران و علاقمندان به سینما ایجاد کرده است.


آقای مهرجویی خالق تعدادی از مطرح‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران چه در قبل و چه در بعد از انقلاب است که با ساخت آنها، توانست چند نسل ایرانی را شیفته هنر هفتم کند.


داریوش مهرجویی در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. در سنین نوجوانی مجذوب موسیقی سنتی ایرانی شد و به نواختن سنتور پرداخت. اما خیلی زود به موسیقی کلاسیک غربی روی آورد و شروع به آموختن پیانو کرد، به طوری که حتی برای این ساز چند قطعه هم ساخت. اما خیلی زود متوجه شد که علاقه اصلی‌اش به سینماست و باید برای تحصیل در این رشته به خارج از ایران برود. مهرجویی بعد از گرفتن دیپلم عازم آمریکا شد. او ابتدا در لس‌آنجلس در دانشگاه به تحصیل سینما پرداخت اما بعد از مدتی رشته تحصیلی خود را از سینما به فلسفه تغییر داد و از دانشگاه یوسی‌ال‌ای مدرک کارشناسی فلسفه گرفت.


در همان سال، یعنی در سال ۱۳۴۴، مدتی به کار انتشار نشریه پرداخت و سردبیر نشریه «پارس ریویو» در لس‌آنجلس شد اما یک سال بعد تصمیم گرفت به ایران بازگردد و فیلم بسازد. اولین فیلم سینمایی او «الماس ۳۳» در سال ۱۳۴۶ اکران شد. فیلمی که هم در گیشه شکست خورد و هم نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند.


فیلم «الماس ۳۳» فیلمی جنایی-اکشن بود که فیلمبرداری آن یک سال به طول انجامید. همچنین یک بازیگر سریال‌های تلویزیونی آمریکایی به ایران آمد تا در نقش اصلی زن آن به ایفای نقش بپردازد. هنرپیشه‌ای به نام «نانسی کووک» که بازی‌اش در فیلم با انتقادات بسیاری روبرو شد. 

داستان در مورد مردی است که ادعای کشف فرمول ساخت الماس از نفت را دارد، اما در تهران به قتل می‌رسد و برادرزاده‌اش که یک جاسوس بین‌المللی به نام لینداست، به تهران می‌آید تا فرمول را پیدا کرده و آن را از ایران خارج کند.


از دیگر بازیگران فیلم می‌توان به رضا فاضلی، کتایون، تقی ظهوری و حمیده خیرآبادی اشاره کرد. با اینکه حدود دو میلیون تومان هزینه ساخت فیلم شد که در آن سال مبلغ گزافی به شمار می‌آید، اما نتوانست مخاطب زیادی را جذب سینماها کند و در عمل، اولین فیلم داریوش مهرجویی شکستی تمام عیار برای او بود. شاید به همین خاطر بود که برای ساخت دومین فیلم خود، به سوی مخالف این نوع فیلمسازی رفت. به سراغ سبکی که به موج نوی سینمای ایران معروف شده بود.

هفته هنر و فرهنگ؛ گودو شنگول، قلم‌های نگران، موزه و باغ در خطر، مرگ سینماگر و ادیب


 تئاتر و سینما، اتوبوس، جاده‌های باریک می‌چرخد.


در هفته‌ای که گذشت، نامی بر روزها بود، بهانه شد. روز حافظ، روز دیدار شمس و مولانا، روز کودک، روز روستا. بهانه قلم‌های پاییزی بود و به انداخت؛ در روزهای خالی فریاد.


درد روز کودک


نوید بازرگان چند نکته نوشت: «وقتی پس از سال‌ها تلاش بی‌وقفه در پروژه‌ی منهتن، رابرت اوپنهایمر توانست اولین نمونه‌ی بمب اتمی خود را آزمایش کند، وقتی که در صحرای نیومکزیکو انفجاری دهشتناک را ناباورانه می‌نگریست، آنگاه که قارچ سیاه و مهیبی به ارتفاع دوازده کیلومتر بر فراز صحرا شکل گرفت، جمله‌ای آشنا و شگفت بر زبان راند. با زبان سانسکریت گفت که اکنون من به مرگ مبدل گشته‌ام، نویسندگان گیتا گویی در پی اثبات این نکته‌اند که از تقدیر آسمانی نمی‌توان گریخت وقتی ایزدان وظیفه‌ی کشتار را بر دوش‌ات نهاده‌اند.»


نویسنده افزود: «آدمی برای کشتار تنها به یک جمله‌ی توجیهی نیازمند است. یک جمله‌ی کوتاه: 'تقدیر قتل او را رقم زده است و من تنها ابزار حکمی آسمانی‌ام' یا 'تکلیفی شرعی بر دوش گرفته‌ام'. همین جمله برای خلق خونبارترین صحنه‌های تاریخ کافی است.»


احمد زیدآبادی نوشت: «‏آیا در این واقعیت تردیدی وجود داشت که ‫اسرائیل پس از حمله‌ای آنچنانی، با خونسردی کامل، نوارغزه را به کلی منهدم می‌کند؟ ‏تأکید می‌کردم که جنگ مسلحانه علیه اسرائیل نتیجه عکس به بار می‌آورد و بر رنج و محنت فلسطینی‌ها می‌افزاید. ‏اما آنان که این نوع سخن را به نفع 'صهیونیست‌ها' تفسیر می‌کردند و با شلیک هر گلوله‌ای به سمت اسرائیلی‌ها فریاد هلهله و شادی سر می‌دادند، اکنون پاسخ دهند که در مقابل انهدام نوار غزه و مصائب ساکنانش، در چه کارند؟ جز این که تصاویر ویرانه‌ها و اجساد و زنان بی‌پناه و درمانده و کودکان زخم‌دیده را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارند و فریاد 'واحقوق بشرا' سر دهند؟»

«تغییر معیار یارانه‌ها» از دهک به صدک درآمدی چه فایده‌ای دارد؟


 صحبت‌های معاون وزیر رفاه ایران درباره تغییر احتمالی گروه‌بندی خانوارها برای پرداخت یارانه از دهک درآمدی به صدک درآمدی، سؤال‌هایی جدی درباره فایده چنین کاری ایجاد می‌کند.


معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته معیار یارانه پرداختی برای افراد از «دهک» به «صدک» تغییر می‌کند.


به گفته علیرضا عسگریان برای این تغییر «تمام تراکنش‌ها و حساب‌های بانکی، مانده حساب، سود بانکی و «تمام امور بانکی» افراد بررسی خواهد شد.»


آقای عسگریان داشتن خودروی شخصی را یکی از معیارهای تصمیم‌گیری درباره اختصاص یارانه به افراد عنوان کرد و گفته این تغییرات از ماه آینده به اجرا درمی‌آید.


او در گفت‌وگو با شبکه خبر تلویزیون ایران گفت مثلاً ممکن است از این به بعد، به جای کل دهک، «یک یارانه خاصی به صدک‌های ۲۵ تا ۲۸ پرداخت شود.»


ولی اجرای چنین شیوه‌ای ممکن است چندان عملی یا منطقی نباشد؛ چرا که به جز دو دهک بالا و یک یا دو دهک پایین، در سایر دهک‌ها (سوم تا هشتم) اختلاف سطح درآمد بالا و پایین هر دهک بسیار محدود است.


برای مثال، متوسط درآمد در پردرآمدترین دهک جامعه (دهک دهم) تقریباً دو برابر دهک بعدی است. ولی از دهک دوم تا نهم، درآمد هر دهک به طور متوسط تنها ۲۲ درصد بیشتر از دهک قبلی است.


در نتیجه در صورت تغییر دسته‌بندی از دهک درآمدی به صدک درآمدی، ممکن است اختلاف متوسط درآمد صدک پنجاه و چهارم با صدک پنجاه و پنجم کمتر از دو درصد باشد.


به عبارت دیگر، کافی است نان‌آور خانواری در یکی از دهک‌های میانی تنها یک روز اضافه‌کاری انجام بدهد تا آن خانوار یک یا چند صدک بالا برود.


با این وصف، چنین تغییری تنها در صورتی معنی‌دار و توجیه‌پذیر است که هدف آن ثروتمندترین یا فقیرترین بخش‌های جامعه باشد. مثلاً دولت بخواهد یارانه اضافه‌ای را به جای یک دهک پایین، به پنج درصد فقیر جامعه اختصاص بدهد؛ یا این‌که به جای یک دهک بالا، یارانه پردرآمدترین چهار درصد خانوارها را حذف کند.


وگرنه در داخل دهک هفتم (برای مثال) اختلاف درآمد خانوارها آن‌قدر کم است که حذف یارانه یک عده یا اختصاص یارانه به یک عده دیگر چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.


به گفته معاون وزیر رفاه، فعلاً ۷۹ میلیون و ششصد هزار ایرانی یارانه نقدی دریافت می‌کنند و دولت قصد ندارد تعداد یارانه‌بگیران را کاهش دهد.


یارانه نقدی برای سه دهک پایین ماهانه ۴۰۰ هزار تومان و برای شش دهک بعدی ماهانه ۳۰۰ هزار تومان به ازای هر نفر است.

واکنش‌ها به قتل مهرجویی و همسرش در ایران؛ انتشار بخشی از گزارش پزشکی قانونی


 خبر قتل داریوش مهرجویی، فیلمساز برجسته ایرانی و همسرش وحیده محمدی‌فر،‌ فیلمنامه‌نویس و دستیار کارگردان موجی از اندوه و تاثر و شوک در میان ایرانیان و به ویژه سینماگران و علاقمندان به سینما ایجاد کرده است. گزارش اولیه پزشکی قانونی می‌گوید که «خونریزی شدید به دلیل جراحات وارده به وسیله جسم برنده و تیز» علت مرگ بوده است.


در اولین ساعات بامداد یکشنبه ۲۳ مهرماه، رسانه‌های ایران به نقل از پلیس استان البرز،‌ از کشف پیکرهای داریوش مهرجویی، کارگردان مشهور و وحیده محمدی‌فر،‌ نویسنده و همسر او در خانه شان خبر دادند.


قتل این دو در ویلای شخصی آنها در شهرک زیبادشت منطقه فرخ آباد در شهرستان فردیس استان البرز اتفاق افتاده است. پیکر این دو توسط مونا مهرجویی، دختر‌ آنها کشف شده است.


داریوش مهرجویی و همسرش در کرج به قتل رسیدند

همزمان با موج واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی، یک مقام وزارت ارشاد از تشکیل جلسه فوق العاده توسط وزیر ارشاد را این رابطه خبر داد.


به گزارش ایلنا، مهدی سموعی، رئیس روابط عمومی وزارت ارشاد ایران گفت که به دستور محمد مهدی اسماعیلی،‌ وزیر ارشاد ایران جلسه فوق العاده ای با نهادهای و دستگاه‌های امنیتی،‌ قضایی و انتظامی در محل وزارت ارشاد تشکیل شده است و سازمان سینمایی و مرکز حراست وزارت ارشاد مسئول پیگیری و گزارش درباره این پرونده شدند.

زندگی با سرطان پستان؛ «عضو زنانه‌ام را از دست دادم، اما وجود زنانه‌ام همچنان پابرجاست»


 سارا افضلی حدود دو سال پیش فهمید که به سرطان پستان مبتلا شده است (عکسها از دیمیتری یرای)


اطلاعات مقاله

نویسنده,سارا افضلی

شغل,روزنامه‌نگار

در برخی از کشورهای جهان از جمله آمریکا و بریتانیا، فعالان مقابله با «سرطان پستان»، ماه اکتبر را «ماه اطلاع‌رسانی درباره سرطان پستان» نامگذاری کرده‌اند. این ماه تقویم میلادی از نهم مهرماه آغاز می‌شود و تا نهم آبان‌ماه ادامه دارد. به همین مناسبت، سارا افضلی، از روزنامه‌نگاران ایرانی ساکن اروپا، در مطلبی برای بی‌بی‌سی فارسی از تجربه شخصی خود در مواجهه با این بیماری نوشته است. این نوشته، بیانگر احساسات و تجربیات شخصی نویسنده است و نکته‌های آن لزوما مبنای علمی و پزشکی ندارد.


ماه اکتبر که می‌آید، فقط یک ماه پاییزی نیست، دیگر. سال به سال در لایه های پنهان و نادیده‌اش، رنگ گرمِ شاید صورتی‌اش، شاید نارنجی، شاید هم زرد آن پر رنگ‌تر و پر رنگ‌تر می‌شود.


ماه، ماه آگاهی بخشیدن و صحبت کردن، نوشتن و خواندن و شنیدن از بیماری‌ای است که خیلی‌ها را در سراسر جهان متأثر کرده و داستان‌های زیادی از رنج و مبارزه و مقاومت ساخته.


اکتبر، ماه آگاهی رسانی و ارتقای دسترسی زنان به تشخیص، کنترل و درمان به موقع و مؤثر سرطان پستان است.


و آنچه در اینجا می‌خوانید، تجربه زیسته من است، از روزی که شنیدم به این بیماری مبتلا هستم تا این لحظه، و تلاشم برای ارسال شناخت و تجربه‌ام به دیگر زنان.

پیمان منبری، ۹ روز قبل از عقد با زنی که دوستش داشت کشته شد


 پیمان منبری، فرزند صاحبه و ایوب، ۲۵ ساله، ۹ روز پیش از عقد با زنی که دوستش داشت کشته شد. ماموران امنیتی به خانواده او وعده پول و حقوق ماهیانه دادند فقط برای اینکه بگویند معترضان پیمان را کشته‌اند. پیشنهادی که خانواده رد کردند.


نزدیکانش می‌گویند آرزویش آزادی ایران بود می‌خواست «در راه خاک و آزادی مردمش شهید شود». به یکی از دوستانش گفته بود: «خوش ‌به‌حال کسی که شهید می‌شود.»


پیمان منبری در آخرین استوری اینستاگرامش نوشته بود: «این میشه بهترین شنبه تاریخ. اعتراض می‌کنیم، اعتصاب می‌کنیم، اصلا به قول خودشون تخریب می‌کنیم، اغتشاش می‌کنیم، کسی بخواد سر راهمون قرار بگیره، درگیر می‌شیم، زخمی بشیم، شهید بشیم، خیابونهای شهر رو به جهنم‌شون تبدیل می‌کنیم، تا آزادی کامل مردمم و خانواده‌م و شهرم ادامه مید‌م.»


پیمان منبری تا لحظه‌ای که جان داشت در راه اعتقادش اعتراض کرد. با دست خالی و به امید آزادی.


یک فرد نزدیک به خانواده‌اش درباره نحوه کشته شدن او به بی‌بی‌سی‌ فارسی گفت: «۱۶ مهر خیابان‌های سنندج خیلی شلوغ بود. به معترضان تیراندازی می‌کردند.عصر پیمان از سر کار به خانه رفت. بعد با یکی از دوستهاش به اعتراض‌ها رفت. ساعت حدودای ۶ عصر به پیمان شلیک کردند. خواهرها و برادرش یکی یکی خبردار شدند و به بیمارستان رفتند. فکر می‌کردند که زخمی شده. مامورها ریختند توی بیمارستان و اجازه نمی‌دادند حتی خانواده‌ش گریه کنند. مامورها پیکر پیمان را از خانواده دزدیدند.»

انتقال آب دریای عمان برای حل بحران کم‌آبی، تا چه اندازه مقرون به صرفه و عاقلانه است؟


 دومین فاز از پروژه انتقال آب دریای عمان به اصفهان در حالی هفته گذشته توسط رییس‌جمهور ایران افتتاح شد که هنوز دقیق روشن نیست آیا این پروژه مقرون به صرفه است یا آن‌طور که در دولت‌های قبلی گفته می‌شد، گسترش شبکه فاضلاب و تصفیه آن، کلید حل معماست.


بحران آب ایران سال‌هاست که به موضوع تکراری گزارش‌های رسانه‌های ایران است و همزمان، راهکارهای مختلفی برای حل مساله ارائه می‌شود؛ راهکارهایی که هر کدام بودجه‌هایی کلان نیاز دارند.


به نوشته رسانه‌های داخلی، در پروژه اخیر نیز انتقال هر مترمکعب از آب دریای عمان ۲ یورو و ۶۰ سنت هزینه دارد. این در حالی است که پیشتر گفته شده بود تصفیه هر مترمکعب فاضلاب در تصفیه‌خانه کرمان تنها ۶۰ سنت هزینه دارد.


براساس گزارش رسانه‌های ایران قرار است پس از بهره‌برداری از دو فاز این پروژه، ۴۰۰ میلیون مترمکعب آب شیرین‌سازی‌شده از دریای عمان به اصفهان منتقل شود. همزمان به گفته علیرضا الماسوندی سرپرست حوضه آبریز رودخانه زاینده‌رود «از چم آسمان به بالادست بیش از ۵۰۰ میلیون متر مکعب آب اضافه، در حوزه کشاورزی برداشت می‌شود».


انتقال آب که گفته می‌شود همه هزینه‌های آن را صنایع بزرگ استان اصفهان متقبل شده‌اند با صرف مبلغی بالغ بر ۱۳۹.۵ هزار میلیارد تومان و احداث ۹۸۰ کیلومتر لوله و تاسیسات پمپاژ در حال انجام است و ادعا شده‌ «انتقال آب از دریای عمان بخشی از طرح احیای رودخانه زاینده‌رود است».

محمد حسین حاجیانی، ۲۷ سال سن داشت و یک دختر ۹ ماهه که سال گذشته در بوشهر کشته شد


 محمدحسین حاجیانی ۲۷ ساله، وقتی کشته شد دخترش آرتمیس ۹ ماه داشت. او به اطرافیانش گفته بود مردم جانشان به لبشان رسیده و فقر و بدبختی مردم باید تمام شود.


۲۰ آبان ۱۴۰۱ محمد حسین حاجیانی با یکی از دوستانش بیرون بود. شبی که در بوشهر اعتراض‌های گسترده‌ای برپا بود و ماموران به سمت معترضان تیراندازی می‌کردند.


یک فرد نزدیک به خانواده او به بی‌بی‌سی گفت: «شب بیستم آبان محمدحسین به خانه برنگشت. در خیابان ساحلی بوشهر از دوستش جدا شد و دیگر کسی از او خبر نداشت. صبح خانواده متوجه غیبتش شدند. گوشی او خاموش بود. همه بیمارستانها و درمانگاه‌ها را دنبالش گشتند. در بیمارستان سلمان فارسی به خانواده گفتند که دیشب یک نفر را آوردند و برای شناسایی‌اش به فرستادنشان.»


کارکنان بیمارستان به خانواده محمد حسین حاجیانی گفتند که فردی وارد بیمارستان شده و به آنها گفته که فردی در مقابل بیمارستان کشته شده. ابتدا به خانواده گفته شد که محمدحسین تصادف کرده. در بیمارستان به آنها گفتند که مرگ محمدحسین مشکوک است و باید شکایت کنند چون آثار تصادف روی بدن او نبوده.


یک فرد نزدیک به خانواده آقای حاجیانی می‌گوید: « بلافاصله پیکر محمدحسین را به پزشکی قانونی منتقل می‌کنند. در گواهی فوت نوشتند علت فوت نامعلوم است. بعد از اینکه خانواده پیگیری کردند فردی در پزشکی قانونی به آنها گفت که ضربات باتوم باعث فوت محمدحسین بوده اما از آنها می خواهد که بدلایل امنیتی از او بعنوان منبع این خبر جایی نام نبرند.»


نزدیکان محمدحسین حاجیانی می‌گویند که برای دفن او تهدید شدند.


این منبع نزدیک به خانواده‌اش گفت: «قبل از خاکسپاری به خانواده گفتند که نیروهای امنیتی حضور دارند و اگر شلوغ کنند رحم نمی‌کنند و شلیک می‌کنند. خانواده سکوت می‌کنند که به دیگران آسیب نرسد. خاکسپاری در محل تعیین شده توسط نیروهای امنیتی و با حضور صدا و سیما و نیروهای لباس شخصی بود. در کمتر از نیم‌ساعت خانواده را از آرامگاه بیرون می‌کنند. از پدر او دوبار تعهد گرفتند که سکوت کند.»


خانواده محمدحسین حاجیانی پیگیر پرونده او شدند. بارها کارشناسان گفتند که آثاری که بر بدن او است شباهتی به تصادف ندارد.


یک فرد نزدیک به خانواده او می‌گوید: « بعد از ۵۰ روز، پزشکی قانونی علت مرگ را ضربات جسم سخت به سر اعلام کرد اما دادگستری نپذیرفت و پرونده را مختومه اعلام کرد و گفت تصادف بوده. خانواده اما این روایت را نمی‌پذیرند.»


محمدحسین حاجیانی تعمیرکار و نصاب کولرهای اسپلیت بود. نزدیکانش می‌گویند آهنگ‌های لری دوست داشت و فیلم‌های قدیمی می‌دید.

آتیلا پسیانی؛ دو قطب متفاوت کارنامه بازیگری که بسیار پرکار بود


 به عنوان بازیگری که از ابتدای دهه ۱۳۶۰ شناخته شد، طی حدود چهار دهه فعالیت بی‌وقفه، آتیلا پسیانی بیش از ۲۰۰ فیلم، سریال، تله فیلم، تله تئاتر و برنامه تلویزیونی و نمایش در کارنامه خود ثبت کرد.


این تعداد در میان همنسلانش بی‌سابقه و در تاریخ بازیگری ایران کم‌سابقه است. بخشی از این پرکاری به دلیل تثبیت او در نقش‌های مکمل بود و البته چهره منعطفی که می‌توانست قالب‌های گوناگون به خود بگیرد و تغییر کند.


نکته مهم دیگر آن که آقای پسیانی با طیف متنوعی از سینماگران همکاری کرد. او ملاک‌های ایدئولوژیک نداشت و به همین دلیل به فاصله کوتاهی از بازی در «مسافران» بهرام بیضایی، در «روز شیطان» مقابل دوربین رفت که بهروز افخمی به سفارش نهادهای امنیتی ساخته بود.


او در این فیلم نقش آدمکش/ تروریستی را داشت که حتی بیشتر از قهرمان‌های فیلم -نیروهای امنیتی ایران- به یاد می‌ماند و از علاقه بهروز افخمی به داستان و فیلم «روز شغال» می‌آمد.


طعنه‌آمیز است که آتیلا پسیانی تعدادی از مهم‌ترین نقش‌های خود را در همین تولیدات ایدئولوژیک همسو با سیاست‌های جمهوری اسلامی بازی کرد؛ از «پرواز پنجم ژوئن» در نقش یک هواپیماربا تا «خاکستر سبز» که درباره جنگ بوسنی بود و هرچند فیلمی متفاوت در کارنامه ابراهیم حاتمی‌کیا به شمار می‌رود، ولی چندین سال بعد مشخص شد بخشی از حضور فرهنگی-تبلیغاتی ایران در جنگ بالکان و نقش‌آفرینی در دوگانه مسلمان-مسیحی در نبردهای بین بوسنی و صربستان بوده است.

گزارشگر ویژه سازمان ملل: جمهوری اسلامی در کارزار انتشار دروغ علیه روزنامه‌نگاران زن دست دارد


 آیرین خان، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای آزادی بیان و عقیده در گزارش جدیدش، حکومت ایران را متهم کرده که با انتشار اطلاعات نادرست درباره روزنامه‌نگاران زن بی‌بی‌سی فارسی و رسانه‌های دیگر، به آن‌ها حمله کرده و سعی کرده آن‌ها را بی‌اعتبار کند.


گزارش جدید خانم خان که روز پنج‌شنبه در مجمع عمومی سازمان ملل به بحث گذاشته شد، درباره انتشار تبلیغات دروغین درباره زنان و اقلیت‌های جنسیتی است.


در این گزارش مشخصا به نام بی‌بی‌سی فارسی و تلاش‌های حکومت ایران اشاره شده است.


جمهوری اسلامی ایران متهم است که علاوه بر سرکوب آزادی بیان در داخل کشور و محدود کردن فعالیت روزنامه‌نگاران ایرانی، به کارزار گسترده‌ای علیه روزنامه‌نگاران شاغل در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور دست زده است.


خانم خان در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی فارسی گفت که او در گزارش خود، از مورد فشارها بر روزنامه‌نگاران زن شاغل در بی‌بی‌سی فارسی، به عنوان نمونه‌ای از فعالیت‌های جمهوری اسلامی در این زمینه اشاره کرده است.

آرمان عمادی، فوق‌لیسانس حقوق داشت و «معتقد بود حقوق مرد و زن باید برابر باشد»


 آرمان عمادی فرزند مهروش و یونس، یک روز پیش از آنکه در اعتراض‌ها به او شلیک شود، با گلوله ساچمه‌ای به دست او شلیک کرده بودند. به خانه رفت و با همان دست زخمی برای مادرش نوشت: «مادرم الله که یار باشد، بگذار دشمن هزار باشد.»


آرمان ۲۸ ساله بود. فوق لیسانس حقوق داشت. زبان انگلیسی و فرانسه درس می‌داد، مدتی در داروخانه کار می‌کرد، مدتی هم کافه‌ای به اسم کالدی داشت. اماکن آنقدر اذیتش کرد که مجبور شد کافه‌اش را تعطیل کند. خیلی به کافه‌داری علاقه داشت و دوست داشت کافه‌داری محبوب و معروف شود.


چند شب قبل از کشته شدنش به دوستانش گفته بود که هرچه از آنها در موبایلش دارد را پاک می‌کند که اگر دستگیر شد دوستانش به دردسر نیفتند.


آرمان عمادی به گواه نزدیکانش در مورد اعتراض‌ها و کشتار مردم بی‌تفاوت نبود و مرتب در اعتراض‌ها شرکت می‌کرد. او ۲۵ آبان در مرودشت استان فارس گلوله خورد.


یک فرد نزدیک به خانواده او به بی‌بی‌سی گفت: «آن شب آرمان در اعتراض‌ها بود. ماموران از مسجد محل از فاصله نزدیک چشم آرمان را هدف قرار دادند. جمجمه‌اش شکست. او را بلافاصله به بیمارستان نبردند. در همان مسجد او را نگهداشتند. شاید اگر زودتر به بیمارستان می‌رسید زنده می‌ماند. در بیمارستان چشمش را تخلیه کردند، گفتند جمجمه‌اش شکسته. بعدا گفتند همان موقع دچار مرگ مغزی شده بود با این‌حال تا سه روز در بیمارستان به دستگاه وصل بود. بعد از سه روز دستگاه را خاموش کردند.»

داریوش مهرجویی و همسرش در کرج به قتل رسیدند


 رئیس پلیس استان البرز در ایران می‌گوید که پیکر داریوش مهرجویی و همسرش در ویلای شخصی آنها در کرج پیدا شده است.


به گزارش رسانه‌های داخلی در ایران پلیس گفت که جسد این کارگردان برجسته سینما ساعتی پیش کشف شده است.


خبرگزاری ایسنا هم به نقل از محمدمهدی عسگرپور، مدیر هیات رئیسه خانه سینما، تایید کرد که آقای مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر «به قتل رسیده‌اند.»


گزارش شد که قتل این دو نفر در شهرک زیبادشت منطقه فرخ آباد در شهرستان فردیس در حوالی ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه الی ۲۲ شنبه شب روی داده است.


بنابر گزارش‌ها خانم محمدی‌فر اخیرا در صفحه شخصی خود در اینستاگرام از تهدید یک فرد ناشناس با چاقو خبر داده بود.

بیش از یک‌سال اعتراض هفتگی بازنشستگان؛ «حواس آقای دولت» کجاست؟

 

بازنشسته‌ها در ایران در یک سال گذشته بطور منظم برای اعتراض به خیابان آمدند، اما دولت ابراهیم رئیسی هنوز برای رسیدگی به اعتراض آن‌ها، راه‌حلی ارائه نکرده است.


به نوشته خبرگزاری ایلنا، دلیل اعتراض هفتگی بازنشستگان، که هر یکشنبه در برابر سازمان تامین اجتماعی انجام می‌شود، «وضعیت بحرانی معیشت» است. این خبرگزاری نوشته است که دریافتی بازنشستگان «یک سوم خط فقر» است.


اعتراض بازنشسته‌ها، یکی از دلایل برکناری وزیر کار در سال گذشته اعلام شد. در پی همین اعتراض‌ها بود که پاییز پارسال دولت ۹۰۰ هزار تومان، به حقوق بازنشسته‌ها اضافه کرد. ولی این تحولات هم سبب توقف اعتراض‌ها نشد.


مهمترین خواسته بازنشسته‌ها، بهبود وضع معیشتی است.


البته آن‌ها مطابق با مدیریت خدمات کشوری، برنامه ششم و قوانین کار، اعتراض خود را در چندین بند، مطرح کرده‌اند که در مجموع، پیرامون مسائل معیشتی، صنفی و درمانی است.

ابهام در وضعیت دختر دانش‌آموز مترو شهدا تهران؛‌ خبرنگار روزنامه شرق برای ساعاتی بازداشت شد


 وضعیت نامعلوم دختر دانش‌آموز تهرانی که صبح دیروز در مسیر مدرسه در یکی از ایستگاه‌های مترو تهران «بیهوش» شد با اظهارات مسعود درستی، مدیرعال شرکت بهره‌برداری مترو تهران ابعاد تازه‌تری پیدا کرده است.


در همین حال مریم لطفی، خبرنگار اجتماعی روزنامه شرق که برای کسب خبر به بیمارستان فجر نیروی هوایی رفته بود برای ساعاتی بازداشت شد.


روزنامه شرق که در شبکه اجتماعی ایکس پیشتر خبر بازداشت خانم لطفی را داده و نوشته بود که «نهاد بازداشت کننده این خبرنگار مشخص نیست، دقایقی پیش از آزادی و بازگشت او به خانه خبر داد.


جزئیات بیشتری از دلیل بازداشت او منتشر نشده است.


آقای درستی در گفتگو با خبرگزاری دولتی ایران (ایرنا) ضمن تایید این واقعه، احتمال برخورد عوامل اجرایی شرکت مترو با این دختر را رد کرده بود.

دکل نفتی در استان خوزستان در جنوب ایران «دزدیده شد»


 تصویری از یک دکل نفتی دراستان نفت خیز خوزستان در جنوب ایران؛ دکل نفتی دزده شده به شرکت نفتی بابک زنجانی نسبت داده شده


رسانه‌های ایران از قول منابع مطلع خود گزارش داده‌اند که یک دکل نفتی در استان خوزستان در جنوب ایران «ربوده شده» است.


خبرگزاری فارس، نزدیک به نهادهای امنیتی ایران، در این خصوص و با تایید سرقت یک دکل نفتی در استان نفت‌خیز ایران، از قول شاهدان عینی گفته تریلی‌هایی که این دکل را از محل ربودند، «پلاک تهران» داشتند و از این استان هم خارج شدند.


این خبرگزاری به نقل از یک منبع مطلع گفته که دکل ربوده شده «متعلق به مناطق نفت‌خیز جنوب و شرکت ملی حفاری نیست» بلکه «متعلق به یکی از شرکت‌های خصوصی بابک زنجانی است».


این دستکم دومین باری است که گزارش سرقت دکل نفتی در ایران منتشر می شود. پیشتر گم شدن یک دکل نفتی در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد خبرساز شده بود.


بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت ایران در دولت حسن روحانی تیرماه ۱۳۹۴ مفقود شدن دکل نفتی ایران در دوره آقای احمدی‌نژاد را تأیید کرده و گفته بود پرونده با شکایت وزارت نفت تشکیل شده است.

خواهر محمود مهرابی: برادرم را برای فعالیت مجازی به اعدام محکوم کردند

 خواهر محمود مهرابی: برادرم را برای فعالیت در فضای مجازی به اعدام محکوم کردند خواهر محمود مهرابی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام با انتشار ویدی...