شهری که روزگاری - در کنار استانبول - معتبرترین مراکز هنرهای مختلف در کل خاورمیانه بود، اینک به سرنوشتی رسیده است که بخشی از آن در سوگنامه اهل تئاتر، سینما، مطبوعات، ناشران، موزیک و کسانی که «بیهوا» میخندند، منعکس میشود.
خلاصه سینمای ایرونی این شد که فیلمنیوز نوشت: «اول خرداد خبری نبود و همه چیز آرام و ساکت پیش میرفت، اما نیمه دوم آن تقریبا جنجالی و پراتفاق بود. اتفاقها هم حسابی متنوع بودند؛ اما تعداد زیادی از آنها یک مخرج مشترک داشتند و آن "پایان" بود. پایان فعالیت خانم بازیگر، پایان زندگی بازیگر پیشکسوت، پایان فعالیت بازیگران زن و در نهایت "پایان شبکه خانگی". همه چیز بوی خداحافظی و تمام شدن میداد.»
جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینما، در نامه سرگشادهای خطاب به مدیران در سوگ حال نوشته است: «مخاطب این ســینمای پر از محدودیت و سانسور، مردماند. آنهــا با وجود همه ایــن محدودیتها و با وجود فیلمهای نه چندان قوی، چراغ ســینما را روشــن نگاه داشتهاند؛ شما هم دســت از اعمال سلیقه در دایره مدیریت عجیب و غریبتان بردارید! تداوم اکران فیلمهایی که از ۹ ماه پیش روی پرده هستند، هرچه هست، مدیریت نیســت، و اوج این خلاقیت و مدیریت هم البته اکران یکباره هشت فیلم با هم است.»
«در تفســیر چنیــن تصمیمــی آنچــه بیــش از همه رخ مینمایاند، عنــاد با فیلمســاز و هدردادن ســرمایه روحی، معنوی و مالی اوست. ســازندگان این فیلمها اگرچه چندان نام آشنا نیستند اما حضورشــان به مثابه همان نفس تازهای اســت که در کالبــد نیمهجان ســینما دمیده اســت. نتیجه کارشــان درنهایت رونق صنعت رو به احتضاری است که سالهاست برایش نگرانیم و فریاد وااسفا سر دادهایم.»