هفته فرهنگ و هنر؛ دار و بیدار و بیداد، صدای زده در خون، شاعر و بنفشه‌ها


 هفته تکرار دار، دار امضادار؛ پوشاند هم مسمومیت‌های بالای سر مدرسه‌های دختران را؛ هم تصویر دخترکانی را که بر چشم چپ آنها گل نرگسی رویید. یک دو عزیز از اهل هنر در بستر افتادند، زمان که صدایش با اصلاحات متصل بود وقتی رفت هم میهن با تیتر صدای به خون زده، سوگوارانش را صدا کرد. اما در سرزمینی که مدام خبرهای تند و تلخش در جهان پخش می‌شود، همین که هنرمندانی به همت، در خلوتگه دیدنی خانه عامری‌ها در کاشان، کنسرت علیرضا قربانی با همصدایی زن و مردانی، صدا برآمد: نمانده در دلم دگر توان دوری…

علیرضا بهشتی، خیرخواهی آرام، به جرم شرکت در یک گفتگو با هموطنان در هجرت، راهی زندان شد. اینک می‌توان گفت زندان، به زندان رفتن، ملاقاتی، بیماری، انفرادی و مانند اینها در بیشتر خانواده‌های شهری، آهنگی معمولی و آشنا یافته است. این عجب، از کتاب سوزان، مخمل‌دوزان، اسیدپاشان، فسادآوران، شعله‌افروزان خبرمان نبود، اگرچه حکایتی دیگرست.

در غیبت نشریات آزاد، مخابره هر روزه ده‌ها اخطار و تذکار به دفتر مطبوعات، حضور یک ۳ جوان خبرنگار، همچنان چشمان فرشته عدالت به در است، اما ناگفته است که نسل نو مبتکرند و با همه سختی‌ها، هر از گاه ابتکاری به کار می‌گیرند و نوآوری و حرکتی؛ چندان که هفته پیش از سخت‌جانی نسل تازه تئاتر روایت شد.


میدان برای بوم و قلم

تنهایی


در این بخش از حکایت این روزگار، میدان نقاشان است و آنها که قلم به جای فریاد نشانده‌اند. این بار حکایت خطوط است، خطوط ساده، معنای بسیار. مدیر یکی از گالری‌ها شکایت می‌برد که افتتاح برنامه با جمعیت دلخواه همراه است اما دستی به جیب کمتر می‌رود… دیگری‌شان شکایت دارد که جمع هنردوستان در افتتاح هر نمایش با شور شرکت می‌کنند و امید می‌بخشند اما تابلو به خانه نمی‌رود. سومی از صاحب‌نامان اما می‌گوید چه به از این، نقاشان و طراحان جوان پرشور، هر کدام شوری در سر دارند، بیشتری پاداش خود را از نگاه حاضران دلسوخته می‌گیرند.

وقوع زلزله به بزرگی ۴.۴ در حوالی آرادان سمنان؛ لرزش در تهران احساس شد

 به گزارش رسانه‌های ایران، زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۴.۴ و در عمق ۱۲ کیلومتری زمین حوالی آرادان در استان سمنان را لرزاند. برخی از کاربران در شبک...